» » » اختلال شخصیت خودشیفته

اختلال شخصیت خودشیفته

شخصیت خودشیفته چه کسی است؟

افردی که ملاک های تشخیصی اختلال شخصیت خودشیفته (narcissistic personality disorder) را برآورده می کنند، عزت نفس خود را بر مبنای نظر دیگران استوار می سازند. آنها خود را استثنایی می دانند و احساس نیرومند سزاواری دارند. چون آنها خود را استثنایی می دانند، معیارهای شخصی به طرز غیرواقع بینانه ای عالی تعیین می کنند. برعکس، امکان دارد آنها خود را سزاوار هر چیزی که می خواهند بدانند و بنابراین، معیارهای شخصی خود را بسیار پایین تعیین کنند. اختلالات آنها در تعیین هدف، تلاش مداوم برای جلب تأیید دیگران را نیز شامل می شود.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته، از نظر احساس هویت، خودوصفی و عزت نفس خویش را از شیوه ای که تصور می کنند دیگران آنها را در نظر میگیرند، کسب می کند.
با این حال، گرچه آنها نسبت به عقاید دیگران حساس هستند، ولی نمی توانند با آنها همدلی کنند. در اروابط شخصی خاص خود، نمی توانندصمیمیت واقعی با همسر خویش برقرار کنند، زیرا بر اخودشان، احساسات شان، و نحوه ای که دیگران آنها را درک می کنند، تمرکز دارند. این احساس سزاواری، به صفت شخصیت بزرگ منشی تبدیل می شود، و تمایل آنها برای تحسین، باعث می شود که هر وقت امکان پذیر باشد، به دنبال شهرت باشند.

گرچه ممکن است به نظر برسد که افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته خود را بهتر از دیگران می دانند، اما این بزرگ منشی ممکن است آسیب پذیری زیربنایی در خودپنداره آنها را بپوشاند. امکان دارد برخی افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته واقعا خودپنداره کاذب و بزرگ منشانه داشته باشند؛

بنابراین، متخصصان بالینی به آنها با عنوان بالا از نظر خودشیفتگی بزرگ منش اشاره می کنند. با این حال، متخصصان بالینی به صورت دقیق تر، دیگران را از نظر خودشیفتگی آسیب پذیر، بالا توصیف می کنند. اینها افرادی هستند که بیش از حد برای تایید ارزش خودشان به دیگران متکی هستند. آنهایی که از نظر خودشیفتگی آسیب پذیر بالا هستند نسبت به طرد حساس ترند، به احتمال بیشتری احساس شرم می کنند، و کمتر می توانند با خیالپردازی های بزرگ منشانه، خودپنداره متزلزل خویش را تقویت کنند.

امکان دارد که آنها خجالتی و حتی همدل به نظر برسند. وقتی احساس کنند مطابق با معیارهای خود زندگی نکرده اند، به احتمال بیشتری از لحاظ اجتماعی کناره گیر می شوند. شکست در زمينه دستاوردهای شخصی، افرادی را که در خودشیفتگی بزرگ منشانه بالاتر هستند بیشتر تهدید میکنند .
 
در مقابل، آنهایی که در خودشیفتگی آسیب پذیر بالا هستند، وقتی احساس کنند کسی که برای آنها مهم است، آنها را تحقیر می کند، به صورت منفی تر واکنش نشان می دهند اپریل، ۲۰۱۰). 5-DSM این تمایز را به صورت روشن ایجاد نمی کند، اما متخصصان بالیی و پژوهشگران معتقدند که این تمایز مهمی است (پینکاس، ۲۰۱۱).

تحقیقات درباره شیوع اختلال شخصیت خودشیفته در جمعیت، تفاوت بسیار زیادی را آشکار می سازند. پژوهشگران معتقدند که میانگین شیوع اختلال شخصیت خودشیفته در این تحقیقات، تقریبا ۱ درصد در کل جمعیت است. با این حال، میزان شیوع این اختلال در جمعیت افرادی که جویای درمان بالینی هستند، بسیار بالاتر و بین ۲ تا ۳۶ درصد است (داوان، کانیک، اولدهام و کاوردیل، ۲۰۱۰).

ملاک های DSM-5 برای اختلال شخصیت نمایشی
الگوی فراگیر بزرگ منشی (در عالم خیال یا رفتار)، نیاز به تحسین، و فقدان همدلی که در اوایل بزرگسالی شروع میشود و در زمینه های مختلف وجود دارد، به صورتی که با پنج (یا تعداد بیشتری از موارد زیر نمایان میشود ).
1. احساس اهمیت شخصیت بزرگ منشانه ای دارد (مثل موفقیت ها و استعدادهای ان بدون موفقیت های مناسب، به عنوان فرد برتر شناخته شود).

2. دلمشغول خیالپردازی های موفقیت، قدرت، ذکاوت، زیبایی، یا عشق ایده ال نامحدود است.

3. معتقد است که او « استثنایی» و بی نظیر است و فقط توسط افراد یا نهادهای استثنایی عالی مقام می تواند درک شود، یا باید با آنها معاشرت کند.

4. به تحسین پیش از حد نیاز دارد.

5. احساس سزاواری دارد (یعنی، انتظارات نامعقول در مورد برخورد بسیار مطلوب یا اطاعت خودکار از توقعات او).

6. از لحاظ میان فردی بهره کش است (یعنی، برای رسیدن به هدف های خودش از دیگران سوء استفاده می کند).

7. فاقد همدلی است: مایل نیست احساسات و نیازهای دیگران را تأیید کند یا خود را با آنها برابر بداند

۸. اغلب به دیگران حسادت می کند یا معتقد است دیگران به او حسد می ورزند

۹. رفتارها با نگرش های متکبر و پرنخوت نشان میدهد.





نمونه کیس روانشناسی شخصیت خودشیفته



اختلال شخصیت خودشیفته احاد، مرد ۲۶ ساله، سخت تلاش کرده است هنرپیشه موفقی شود. با این حال، او فقط چند نقش پیش پا افتاده داشته و مجبور بوده است برای تأمین زندگی خود به عنوان پیشخدمت کار کند. او با وجود عدم موفقیت برای دیگران لاف می زند که تمام نقش ها را رد کرده است چون به قدر کافی برای او مناسب نبوده اند. او برای اینکه هنرپیشه شود، به صورت خودخواهانه هر کسی را که رابط احتمالی می داند، استثمار می کند. او از آشنایانی که نقش های هنرپیشگی به دست آورده اند به شدت دلخور است و با این اظهار که آنها فقط «خوش شانس» هستند، موفقیت شان را کوچک می شمارد. با این حال، اگر کسی سعی کند از او انتقاد سازنده ای کند، با عصبانیت واکنش نشان می دهد و چند هفته از صحبت کردن با او خودداری می کند. او به خاطر آنچه به نظر خودش نگرش های «محشر» هستند، تصور می کند سزاوار برخورد استثنایی از جانب دیگران است. چاد در رستوران با سرپرست خود جر و بحث های مکرر دارد، زیرا معتقد است او یک آدم حرفه ای است که نباید خود را با شستن ظروف کثیف کوچک کند. او دیگران را آزار می دهد، زیرا همیشه توقع دارد وی را برای لباس، مو، هوش، و بذله گویی اش تحسین کنند. او آنچنان به خودش مشغول است که به سختی به دیگران توجه می کند و شدید نسبت به نیازها و مشکلات آنها بی اعتناست.




درمان ها

رویکرد روانکاوی فروید، خودشیفتگی را به صورت شکست فرد در پیش روی از مراحل اولیه و بسیار متمرکز بر خود رشد روانی - جنسی در نظر می گیرد. نظریه پردازانی که در چارچوب روابط شیء کار می کنند، فرد خود شیفته را به صورتی در نظر میگیرند که نتوانسته است خودپنداره منسجمی را تشکیل دهد.

فرد خودشیفته، وقتی می کوشد حمایت اولية والدين را جبران کند، نا امنی را در احساس اهمیت شخصی کاذب ابراز می کند (کوهات، ۱۹۶۶، ۱۹۷۱). این افراد که فاقد شالوده محکمی برای خود سالم هستند، خود کاذبی را پرورش می دهند که آن را بر مبنای نظر غیرواقع بینانه در مورد شایستگی و مطلوب بودن خودشان استوار می کنند (مسترسون، ۱۹۸۱).
بنابراین، ما می توانیم اختلال شخصیت خودشیفته را به صورت ابراز این ناامنی کودکی و نیاز به توجه، در فرد بزرگسال بدانیم. متخصصان بالینی که در چارچوب دیدگاه روان پویشی کار می کنند، می کوشند با استفاده ازهمدلی برای کمک به جستجوی درمانجو برای شهرت و تحسین، تجربه رشدی اصلاحی تأمين کنند. در عین حال، متخصص بالینی سعی می کند درمانجو را به سمت درک واقع بینانه تری که هیچ کس بدون نقص نیست، هدایت کند. وقتی درمانجویان احساس کنند که درمانگران به طور فزاینده ای از آنها حمایت می کنند، کمتر بزرگ منش و خودمحور می شوند (کوهات، ۱۹۷۱)














درمانگران شناختی - رفتاری بر عقاید ناسازگارانه ای که درمانجویان آنها دارند تمرکز می کنند، از جمله این عقیده که آنها آدم های استثنایی اند که بیشتر از افراد معمولی سزاوار برخورد بهتری هستند. این عقاید اجازه نمی دهند که آنها تجربیات خود را به صورت واقع بینانه در نظر بگیرند و هنگامی که عقاید بزرگ منشانه در مورد خودشان با تجربیات شکست در دنیای عملی اختلاف پیدا می کند، با مشکلاتی روبرو می شوند. بنابراین، متخصصان بالینی که بر طبق دیدگاه شناختی - رفتاری کار می کنند، مداخله هایی را ترتیب می دهند که با گرایش های خودوالابینی و خود محوری درمانجو هماهنگ، نه اینکه علیه آنها باشد.

برای مثال، درمانگر به جای اینکه سعی کند درمانجو را متقاعد سازد که کمتر خودخواهانه عمل کند، می کوشد به او نشان دهد که راه های بهتری برای رسیدن به هدف های شخصی مهم وجود دارند. در عین حال، درمانگر از تسلیم شدن در برابر درخواست های درمانجو برای لطف و توجه خاص اجتناب می کند. در صورتی که درمانگر دستور جلسه ای را با اهداف درمان روشن تعیین نموده و از آن پیروی کند، درمانجو یاد می گیرد چگونه محدودیت هایی را در زمینه های دیگر زندگی تعیین نماید (یک، فریمن و دیویس، ۲۰۰۴)

مؤثرترین روشی که متخصصان بالینی می توانند در درمان افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته به کار ببرند، تأمین اطمینان آفرینی و در عین حال، ترغیب آنها به برود واقع بینانه تر در مورد خودشان و دیگران است. متأسفانه، درمان افراد مبتلا به اختلال خودشیفته دشوار است، زیرا آنها نسبت به اختلال خود بینش ندارند.

از این گذشته، درمانگرانی که آنها را درمان می کنند ممکن است واکنش های منفی نیرومندی را تجربه کنند که علت آن ماهیت نشانه های بزرگ منش و سزاواری این افراد است که باعث می شود از درمانگران خود عیب جویی کرده و آنها را تحقیر کنند (داوان و همکاران، ۲۰۱۰). کمال گرایی بیش از اندازه آنها نیز مانعی بر سر راه درمان است. آنها زنگی خود را با موفقیت و دستاوردهایی پر کرده اند که از عزت نفس آنها محافظت کرده و ناامنی آنها را دفع می کنند. در نتیجه، روبرو شدن ان
اضطراب ها و ناامنی های درونی شان بسیار دشوار است (رانینگ ستام، ۲۰۱۱).
تاریخ : 11.10.48
نویسنده : فاطمه مفتحی
نظرات : 0
بازدیدها : 3 146

بازدید کننده گرامی ، شما به عضویت سایت در نیامده اید.
پیشنهاد می کنیم در سایت ثبت نام کنید و یا وارد سایت شوید.