» » » اختلالات افسردگی یک قطبی (اساسی) ، فقدان سوگ و اندوه پس از زایمان

اختلالات افسردگی یک قطبی (اساسی) ، فقدان سوگ و اندوه پس از زایمان


اختلالات افسردگی یک قطبی
غم ، دلسردی ، بد بینی و ناامیدی در مورد اینکه اوضاع بهتر شود،احساس های آشنایی برای اغلب افراد هستند .احساس افسردگی ، وقتی دچارش میشویم، ناخوشاند است، اما معمولا خیلی طول نمیکشد، و پس از چند روز یا چند هفته یا بعد از اینکه به سطح شدت خاصی میرسد، خود به خود از بین میرود. درواقع، افسردگیِ خفیف و کوتاه مدت ممکن است واقعا "طبیعی" و در بلند مدت ، سازگارانه باشد. گاهی افسردگی خفیف با کند کردن ما ، از ما در برابر از دست دادن مقدار زیادی انرژی برای دنبال کردن هدف های دست نیافتنی بیهوده، محافظت میکند. (کلر و نسه ، 2005 ؛ نسه، 2000). معمولا ، انتظار میرود که افسردگی های بهنجار در افرادی که دستخوش رویداد های زندگی عذاب آور ، اما شایع، مانند لطمه های شخصی ، میان فردی ، یا اقتصادی ، روی دهد.

انواع دیگر افسردگی
افسردگی ها تقریبا همیشه حاصل استرس اخیر هستند. ما در ادامه موقعیت های معمول زندگی را در نظر میگیریم که عموما با نشانه های افسردگی ارتباط دارند.تمام این افسردگی ها به قدر کافی شدید نیستند که اختلالات خلقی محسوب شوند با این حال در صورتی که نشانه های شدید به مدت طولانی تجربه شده باشند ؛ تشخیص یکی از اختلالات خلقی خواهد بود.





فقدان و فرآیند سوگ
معمولا سوگ را به صورت فرآیند روانشناختی در نظر میگیریم که بعد از مرگ فردی عزیز دستخوش آن میشویم. فر آیند یکه به نظر میرسد برای مردان دشوارتر از زنان است.(بونانو و کاتمن 1999) . سوگ معمولا ویژگی های خاص دارد.درواقع مشاهدات کلاسیک بولبی(1980) نشان داد که از دست دادن همسر یا عضو خانواده ی نزدیک، معمولا چهار مرحله ی پاسخ طبیعی دارد : (1) کرختی و ناباوری (2) حسرت و جستجو برای فرد متوفی، (3)آشفتگی و نا امیدی زمانی ایجاد میشود که فرد فقدان را به صورت دائمی میپذیرد و (4) مقداری تجدید سازمان به هنگامی که فرد به تدریج زندگی خود را بازسازی میکند.

به مدت چند دهه ، این الگو عموما عادی محسوب میشد، در سال 2007 ، بررسی دقیق بیش از 200 نفر که فرد عزیزی را در اثر علت های طبیعی از دست داده بودند، ثابت کرد توالی واقعا رایج است.(ماسیجوسکی و همکاران 2007) . ماهیت بهنجار آشکار نمودن تعداد خاصی از نشانه های سوگ باعث شد DSM-IV-TR توصیه کند که معمولا ظرف دو ماه اول پس از فقدان نباید تشخیص افسردگی اساسی داده شود، حتی اگر تمام ملاکهای نشانه برآورده شده باشد. اما در حرکت بسیار بحث برانگیزی ، این استثنای دوماهه برای داغدیدگی از DSM-5 حذف شد.

به راحتی میتوان سوگ ساده را به صورتی که وظیفه ی انطباقی دارد،در نظر گرفت(بولبی؛1980) . به طور سنتی ،ناتوانی در نشان دادن سوگ، تحت شرایطی که به نظر موجه میرسد،مایه نگرانی بوده است،زیرا تصور میشد که فرد فقدان را حداقل در سطح روانشناختی،به طور کامل پردازش نکرده است.اما تحقیقات جدید در مورد افراد داغدیده پس از مرگ همسر ، شریک زندگی یا والد معلوم کرده است که تقریبا 50 درصد هنگام روبرو شدن با فقدان ، انعطاف پذیری واقعی، همراه با نشانه های جزئی و بسیار کم دوام افسردگی یا داغدیدگی نشان میدهد.همچنین بر خلاف آنچه قبلا تصور میشد ، این افراد انعطاف پذیر ، از نظر هیجانی ناسازگار نیستند و به همسر خود دلبستگی داشته اند(بونانو و همکاران 2004 ، بونانو و همکاران 2005).




اندوه پس از زایمان
با اینکه به دنیا آمدن بچه رویداد خوشایندی است، اما گاهی پس از به دنیا امدن بچه ، در تازه مادرها (و گاهی پدر ها ) افسردگی پس از زایمان روی میدهد.در گذشته تصور میشد که افسردگی اساسی پس از زایمان نسبتا شایع است، اما شواهد جدیدتر حکایت دارند که فقط "اندوه پس از زایمان" بسیار شایع است.نشانه های اندوه پس از زایمان معمولا خلق تغییر پذیر، به راحتی گریه کردن ،غمگینی؛ و تحریک پذیری را شامل میشود که اغلب با احساسات شادی آمیخته هستند (میلر 2002 ، اوهارا و همکاران ، 1990 ، 1991 ، رک و همکاران ،2009 ) این نشانه ها در 50 تا 70 درصد زنان ، ظرف 10 روز پس از به دنیا آوردن فرزندشان ، روز میدهد و معمولا خود به خود از بین میرود.(میلر 2002 ، نولن هوکسما و هیلت ، 2009) یافته های جدید نشان میدهد که نشانه های هیپومنیک نیز اغلب مشاهده شده اند که با نشانه های شبه افسردگی آمیخته هستند (شارما و همکاران ، 2009)

به نظر میرسد که وقوع افسردگی اساسی در دوره ی پس از زایمان ، از وقوع آن در زنانی که سن و جایگاه اجتماعی-اقتصادی یکسانی دارند و زایمان نکرده اند ، بیشتر نیست.

امکان دارد تنظیم مجدد هورمونی و تغییرات در عملکرد سرتونرژیک و نورآدرنرژیک در اندوه و افسردگی پس از زایمان نقش داشته باشد، اما شواهد در باره ی این موضوع ، مبهم هستند (میلر ، 2002 ؛ اوهارا و همکاران ، 1991 ؛ دورنبوس و همکاران ، 2008).بدیهی است که عنصر روانشناختی نیز وجود دارد . در صورتی که تازه مادر حمایت اجتماعی نداشته باشد یا در سازگار شدن با هویت و مسئولیت های تازه خود مشکل داشته باشد، یا اگر سابقه شخصی یا خانوادگی افسردگی داشته باشد که به حساسیت زیاد نسبت به استرس زایمان منجر میشود ، اندوه یا افسردگی پس از زایمان خیلی متحمل است.(کالینز و همکاران ،2004 ؛میلر 2002 ؛ اوهارا و گورمن 2004)


تاریخ : 11.10.48
نویسنده : فرجاد محمدی
نظرات : 0
بازدیدها : 5 865

بازدید کننده گرامی ، شما به عضویت سایت در نیامده اید.
پیشنهاد می کنیم در سایت ثبت نام کنید و یا وارد سایت شوید.